دو روز از حال و هوام نگفتم که این پست با عدد رُند را بذارم برای دیشب( بله خرافاتی بودن را به حد اعلا رسوندم) و با تمام مثبت اندیشی هایی که از قضا برام خیلی سخت شده و امیدواری هایی که به خودم دادم و.

دیشب اونی که مدنظرم بود نشد و از طرفی واکنش نامحسوس و سکوت خانواده بیشتر کلافه ام کرده خدایا خب چرا منو نمی بینی؟؟؟ دقیقا این مورد مثل دو سال پیش رخ داده که همه چیزش تقریبا اکی بود بغیر.

یعنی اگه اینو رد کنم، ممکنه دو سال دیگه همچین موردی پیش بیاد؟؟؟ میشه خدا تا قبل اتمام ماه رمضون تکلیف زندگی منو مشخص کنی؟؟؟ به سنی رسیدم که حتی دوستی هم شرایط خودم نمونده و چقدرررررر بده اینهمه عقب افتاااادگی زندگی

وقتی می بینم اینهمه چله گرفتن های پشت سر هم و دعا به درگاه خدا گره ای از مشکلم باز نمیکنه عصبی میشم و از خدا بدم میاد و کلی بد و بیراه به خدا و خودم و بخت و اقبالم نثار میکنم

وقتی میبینم شکست ها و نبودهایی که من توی زندگی داشتم و هیچکدوم از اطرافیانم نداشتند و از قضا زندگیشون شاده و آرامش توی دلشونه بیشتر دلم میگیره

خدایا فقط امتحان های من ادامه داره؟؟ امتحان های خوب واسه بقیه اس و امتحان های سخت واسه منه

خدایا من به خوشی دیگران حسادت نمی کنم ولی دوست دارم منم خوشی نصیبم بشه شایدم اسمش را میشه گذاشت حسادت


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها